عسل عشق ماعسل عشق ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 23 روز سن داره

عسل ؛ دنیای مامان

عسل گلی سیزدهمین ماهگردت مبارک

تربچه من یک ماه دیگر هم گذشت و یک ماه بزرگتر شدی و به همین نسبت شیطنت هات هم بیشتر شده.       از شیطنت هات برات بگم عزیز دلم. این روز ها از هر جایی بابا می ریو خطرناکتر شدی و نگرانی های من هم روز به روز بیشتر. تازگیا از هر جایی بالا می ری. از تخت ما و ماشینت بالا می ری و موقع برگشت خدا می دونه اگر کسی پیشت نباشه چکار می کنی. وقتی میری داخل اتاقت تا جایی که بتونی اسباب بازی هایتو بهم ریزی و می ری روی عروسک هات تا دستت به اسباب بازی های عقب تر برسه و صحنه ای که هر روز مامان باهاش مواجه می شه عاشق طرز قورباغه ای نشستنتم مخصوصا وقتایی که شیشتو هم دست...
25 اسفند 1393

رویش اولین مروارید و تولد یکسالگی

زیبای من  تو دختر متولد شدی برای همیشه پاک بودن تو دختر متولد شدی برای همیشه زیبا بودن تو دختر متولد شدی برای لطیف بودن تو دختر متولد شدی برای عشق ورزیدن تو دختر متولد شدی برای محبوب بودن تو دختر متولد شدی برای مهربان بودن تو دختر متولد شدی برای تحسین شدن...تحسین کردن تو برای همه این خوبی ها دختر متولد شدی،برای به وجود آوردن لبخند زیبای پروردگار،رضایت پدر و دعای مادر تو بهترین هدیه خدا به ما هستی تو همانی هستی که با خلق شدنت قلب خدا را از شوق لرزاندی و او را با تمام عظمتش در قلب پاک خود گنجاندی تو هدیه هایی را از خالقت به امانت ...
28 بهمن 1393

دختر دوست داشتنی من تولدت مبارک

روزی که به دنیا آمدی،من متولد شدم...از آن روز هم دخترم شدی و هم همه چیزم... دختر آسمانی من جهانم با تو شکرانه هایش بیشتر است و تو عاشقانه ترین باور خواب و بیدار منی... گوشه دلم روز به روز را با نگاه رو به تکامل تو آغاز می کنم... سپاس خدایی که گیلاس باغ بهشت را به من عطا کرد... سایه خدای عشق بر قلبت مدام دخترم...   امروز برایم تکرار آن روز فراموش ناشدنی است... روزی که پلک جهان می پرید دلم گواهی می داد اتفاقی می افتد اتفاقی می افتد... و لحظاتی بعد  فرشته ای از آسمان فرود آمد در دامان من دنیا صدای گریه کودکی را شنید که امروز تنها بهانه ...
28 بهمن 1393

یازده ماهگی

گل نازم روزها یکی پس از دیگری به پایان می رسند...  می بینی؟! دست در دستان تو  تمام راه را رفتيم. شنیدم کسی میگفت: چشمانت را ببند! اعتماد کن... به قیمت تمام روزهای رفته چشم هایــم را بستم...اعتماد کردم...! روزی... چشمانم را باز کردم؛ چیزی به نام " عشـــــق "در راهِ همپا شدنِ با تو ديدم  چشم تیله ای من نمیدانی چه روزهایی را با شوق دیدار چشمان تو سرکردم همانطور که قبل از آمدن تو رویایش را در سر پرورانده بودم و چه شبهایی را به شوق باز شدن دوباره چشمان تو به دنیا روز میکنم .. میبینی ؟من هرروز بیشتر عاشق آن چشمان نازنینت میشوم ..آخر هیچکس اینطور عاشقانه ...
23 دی 1393

دایی عرفان جونم ؛ تولدت مباااارک

آرزویم این است دلت خوش باشد نرود لحظه ای از صورت ماهت لبخند نشود غصه دمی نزدیکت لحظه هایت همه زیبا باشند از خدا می خواهم که تو را سالم و خوشبخت بدارد همه عمر و نباشی دلتنگ. عرفان عزیزم ششم دی ماه  سالروز تولدت را با آسمانی پر از ستاره های چشمک زن با دشتی پر از شقایق ها و با آرزوی موفقیت برای تو به تو تبریک میگویم . . . گل من تولدت مبارک ...
4 دی 1393