زمستانه
آهاااای زمستان حواست جمع باشد دور تو و شاعرانه هایت خط خواهم کشید اگر با آمدنت او حتی یک سرفه کند.... عسل مشهدی در سبد خرید که در نهایت لباس های صورتیشوانتخاب کرد و مامانجون(بابا)اونو براش خرید عروسک یکی یه دونم ساعت سه نصفه شب و عسل درحال گشت و گزار شبانه آشپز کوچولو در حال نظارت بر غذا درست کردن مامان و ناخنک زدن ...
نویسنده :
مامانى عسل
12:28
عکس 13
سوغاتی های دختر گلم که مامانجونشینا براش از آستارا خریدند که خیلیم به دخترم میاد دست خوردن کار مورد علاقه عسلم مامان فدای وقتایی که خودتو لوس می کنی ...
عکس 12
نتایج تلاش های بابایی و دختری فرشته مامان و خرس مهربونش قربون تیپ زدن پسرونت انگاری مامانم پترن گوشیشو عوض کرده ها.... و عسل خانم قرتی می شود ؛ لطفا مامانمو هم دعوا نکنید همین یه دفعه بودا... ...
تعطیلات عید فطر و عروسی
دختر گلم روز عید فطر به خونه دوتا باباجونا رفتیم و عیدو بهشون تبریک گفتیم.ظهر همون روز خاله مامان و مامانجونینا اومدن خونمون و دختر گلم هم از مهمونامون خوب پذیرایی کرد و با خنده ها و بازیهاش دل همه رو برد و اونقده تو روروئک بازی کرد که وقتی سرشو رو بالشش گذاشت مثل دخترای خوب خودش لالا کرد. روز بعد از عید فطر خاله ها و دایی های بابا از تهران و مشهد اومده بودند و خونه مادربزرگ بابا نهار دعوت بودیم و دختر گلم هم طبق معمول همیشه و همه جا دست به دست می چرخید و همه رو سرگرم خودش کرده بود و سعی و تلاش همه برای خندوندن دختری بود.اما عسلی ماتش برده بود و یا سرش پایین بود و یا س...