تولد
سلام خانوم بلا
امروز اومدم طلاهایی که موقع به دنیا اومدنت واست خریدنو بذارم تا بزرگ شدی ببینی ماشالله کلی طلا داریو اینجوری پیش بره از مامان هم طلاهات بیشتر می شه.خوب شاهزاده خانوم این سرویس نیم ستو مامان جون مامان واسه به دنیا اومدنت خرید و وان یکادو هم عید که رفتیم خونشون به لباست زد تا خدای نکرده دخترمو چشم نکنند.وان یکاد دیگه هم هدیه خاله مامان بود.دوتا النگوها هم هدیه مامان بزرگ و خاله بابایی بود.گوشواره های گوشتم هدیه دوتا دایی بابا بود و چون واسه گوشهای ظریفت بزرگ بد با بابایی عوض کردیم و اینهارو واست خریدیم. البته این وسط مامان هم از مامان جون بابا یه نیم ست هدیه گرفتو بقیه اقوام و دوستان هم پول نقد هدیه دادندو بابایی همه شونو هم رو بیمه عمرهای که از قبل تولدت واست باز کرده بودیم گذاشت.دخترم ماشالله هم طلاهات زیاد بود هم پولهات.انشالله زیادتر هم بشه.تازه بابایی هم یه انگشتر خوشگل به مامان هدیه داد.دست همگی درد نکنه.
هدیه بابایی به مامان
هدیه مامان جون و باباجون مامان
هدیه مامان جون و باباجون بابا به مامان
هدیه خاله مامان
هدیه خاله و مادربزرگ بابا
گوشباله هاتم که تو گوشتهو عکس قبلیو هم انقدر گشتم تا پیدا کردم
از اونجایی که ناخن هات خیلی بلند بود اینجا داریم ناخن هاتو می گیریم. چون دایی کوچولو بود یه ناخنتو با کمک مامان جون دایی عرفان گرفتو یه دونه هم عمو امیر حسین و بقیه رو هم مامان جون خودش گرفت.
اینم سکه ای که کف دستت گذاشتند
اینجا هم رفتیم خونه پدربزرگ مامان تا توی گوشت اذان و اقامه بخونه و اسمتو هم بگه.البته چون پاهاش درد می کرد و نمی تونست از پله ها بیاد بالا روز هشتم تولدت دایی بابا هم تو گوشت اذان گفت.