عسل عشق ماعسل عشق ما، تا این لحظه: 10 سال و 3 ماه و 3 روز سن داره

عسل ؛ دنیای مامان

پدر روزت مبارک

پدر! گرچه خانه ما از آینه نبود؛ اما خسته‏ ترین مهربانی عالم، در آینه چشمان مردانه‏ ات، کودکی‏ هایم را بدرقه کرد، تا امروز به معنای تو برسم. می‏ خواهم بگویم، ببخش اگر پای تک درخت حیاطمان، پنهانی، غصه‏ هایی را خوردی که مال تو نبودند! ببخش اگر ناخن‏های ضرب‏ دیده ‏ات را ندیدم که لای درهای بسته روزگار، مانده بود و ببخش اگر همیشه، پیش از رسیدن تو، خواب بودم؛ اما امروز، بیدارتر از همیشه، آمده‏ ام تا به جای آویختن بر شانه تو، بوسه بر بلندای پیشانی‏ ات بزنم. سایه‏ ات کم مباد ای پدرم! آن روزها، سایه‏ ات آن‏قدر بزرگ بود که وقتی می‏ ایستادی، همه چیز را فرا می‏ گرفت؛ اما امروز، ضلع شرقی نیمک...
28 ارديبهشت 1393

دختر داشتن

دختر داشتن یعنی کمدی پر از دامن های رنگی و چین چینی دختر داشتن یعنی اتاقی پر از عروسک های ریز و درشت دختر داشتن یعنی میزی پر از کش ها و گل سرهای رنگی دختر داشتن یعنی پچ پچ های شبانه مادر ودختر دخترداشتن یعنی لاک های رنگی ، رنگ های شاد شاد دختر داشتن یعنی جلوی هر مغازه ایستادن و خریدهای زیاد و قشنگ دختر داشتن یعنی رقص و خنده های از ته دل ، موهای بلند و لباس های زیبا ، ناخن های همیشه لاک زده .... دختر داشتن یعنی همه چیز و در یک کلام یعنی عشق ازت ممنونم که دختر شدی و ازت ممنونم که بهم دختر دادی ...
18 ارديبهشت 1393

لالایی 2

لالایی کن ، لالایی کن ، لالایی؛ برات قصه می گم تا که بخوابی دیگه اشکی نریز نکن بی تابی ؛ می گم حکایت بره و گرگه برات می گم که دنیا چه بزرگه ؛ بخواب ای کودک من گریه بسه از اشکای تو این قلبم شکسته ؛ نذار مروارید چشات حروم شه لالایی می خونم تا شب تموم شه ؛ لالایی کن لالایی کن لالایی لالایی کن بخواب مامان بیداره ؛ گل بوسه روی دستات می کاره لالایی کن بخواب ای نور چشمام ؛ با تو رنگ خوشى می گیره دنیام لالایی کن لالایی کن لالایی ؛ تویی که پاک ترین خلق خدایی ...
10 ارديبهشت 1393

من و تو

من هر روز با شعرهایم که تمام احساس من است نوازشت می کنم ، لمست می کنم ، می بوسمت موهای نرمت را شانه می کنم ، صورتت را می شویم و به تو شعر می دهم تا گرسنه احساس نباشی و ما هر روز عاشق تر از روز قبل می شویم به همین راحتی تو وادارم می کنی نوشته هایم را برایت شبها قصه بگویم تا بخوابی تو وادارام می کنی تا دوباره به لهجه کودکی هایم با تو صحبت کنم و روی حیاطی که هنوز کف آن خاکیست و آب پاشی شده با تو پابرهنه بدوم تا کف پاهایم گلی شود تو وادارم می کنی با خودم شرط ببندم تمام کوچه های بن بست دنیا را نادیده بگیرم وادارم می کنی خنده هایم را از چمدان زیر تخت بیرون بیاورم و دوباره تمام غصه هایم را تا ...
8 ارديبهشت 1393

لالایی 1

لالا لالا باز شب رسید خورشید خانوم پایین پرید چشماتو روی هم بذار غصه هاتو به یاد نیار دست می کشم روی تنت قربون بوی پیرهنت اگه بخوای خواب می بینی ستاره هارو می چینی بگیر بخواب عزیزکم خوشگل من بانمکم فردا دوباره صبح می شه خورشید میاد پشت شیشه   ...
6 ارديبهشت 1393