قند تو قندونم چهارده ماهگیت مبارک
فندق کوچولوی مامانی سلام عشقم، چهارده ماهگیت مبارک. مامان قربون قد و بالات روزها با سرعت تمام از پی هم می گذرند و روز به روز بزرگتر و شیرین تر می شی و صد البته شلوغ تر و بازیگوش.این روزها به همه چیز خیلی بیشتر توجه می کنی . وقتایی که شروع می کنم ازت تعریف کردنو میگم به به عسل چه خوشگله به عکسای روی دیوار نگاه میکنی و بعضی وقتهام برای خودت دست میزنی قربونت برم که انقدر خودتو تحویل می گیری. از همه جا میری بالا از آینه دراور ، از دسته های گاز می گیری و میری بالای دسته های فر و پاهاتو به شیشه می چسبونی و خودتو تاحدودی بالا میکشی.از کشوهای کابینتها می گیری و پاهاتو میزاری روشو بالا میری.خلاصه که خیلی شلوغ و شیطون شدی. وقتی چیزی می خوای که نباید بهت بدیم و ماهم نمی دیم عصبانی میشی و دستاتو مشت میکنی و بهم میزنی و پا می کوبی.لذتی که از کوبوندن درهای کابینت و کمدها می بری فکر کنم از هیچ چیز دیگه ای نمی بری.دختر گلم هنوز راه نمی ریو باوجود بعضی کارهای خطرناکی که میکنی ولی ترست از راه رفتن زیاده و وقتی هم که یه دستتو می گیریم بعد از چند قدم زودی می شینی.هرچقدر از شیطنت هات و شیرینیات بگم کم گفتم فقط و فقط از خدا میخوام که همیشه برام تنتو صحیح و سالم نگه داره.
عسل خانم درحال مطالعه بروشور استخر جدید
پسته خندونم و لگوبازی
عسلک درحال بوووو کردن
این بادکنکه از خودمم بزرگتره ها
عسل جونی درحال رفتن به گردش با مامانی
وروجکم فدات بشم که انقدر خوشحالی که به کفشهای تو کمدت دسترسی پیدا کردی و .....!