تولد دو سالگی
امروز چه روز خوبیه خونه شده چه روشن
پر از صدای بچه هاست روز تولد من
امروز همه دوستای من تو خونه ما هستن
همه کنار همدیگه نزدیک من نشستن
شمع هارو من فوت می کنم تا صد سال زنده باشم
کنار مادر و پدر همیشه پاینده باشم
کاغذای رنگ و وارنگ تو خونه کرده غوغا
بادکنکای جشنمون قشنگه قد دنیا
دوستم به من هدیه داده یه توپ رنگی رنگی
هیچکی تا حالا ندیده هدیه به این قشنگی
پ.ن1:گل دختری اول از همه دوباره تولدتو تبریک می گم.
پ.ن2: عشق مامان روز تولد سرماخورده بود و بداخلاقی می کرد و اصلا حوصله نداشت و البته بماند که بعضی وقت ها هم به اندازه کافی بازی کردی و همه رو با شیرین کاریات خندوندی.
پ.ن3:آنیتای فسقلی وروجک از هول بازی با اسباب بازی ها نیومد تا باهات عکس بندازه و عسل خانم هم از هول فرار برای رسیدن به بچه ها و بازی کردن در بعضی از عکس ها عصبانیه و دنبال راه فراره.
پ.ن4: خوب بریم سراغ قسمت خوب هدیه ها . هدیه مامان جون و باباجون (مامان) پانصد هزار تومان و هدیه باباجون و مامان جون (بابا) دویست هزار تومان و خاله جون و دایی جون عسلی هم یه لباس خوشگل.دست همگیشون درد نکنه و لباس ها و عروسک و هدایای نقدی دیگه هم هدیه بقیه عزیزانمون بود که دستشون درد نکنه و انشالله تو شادیاشون جبران کنیم.از همینجا دوباره دست پدرها و مادرهای گلمونو می بوسم قدردان زحماتشونم وخدا همیشه برامون نگشون داره.
پ.ن5:بادکنک های تولد هم ماجرایی داشت دختره وروجک تمام تلاشش برای جدا کردن بادکنک ها بود و غش غش می خندید و هر لحظه یک مدل بادکنک به دیوار نصب بود.