پاییز
روزهای گرم تابستان به سرعت نور سپری شدند و نوبت روزهای شاد و دلنشین پاییز شد ،عروسکم این روزها هوای ناب پاییز هم در مقابل دلبری های تو کم می آورد ، دخترک برفی من آنقدر روزهایم با تو زیباست که گاهی فراموش می کنم چون گذشته عاشقانه به آسمان و کوه و باران پاییزی بنگرم ، آنقدر در مقابل دیدگانم برایم لحظات عاشقانه خلق می کنی که دیگر هوای دونفره و عاشقانه پاییز برایم عادی شده است.
زییاترینم در این آخرین روزهای پاییزی از خدای برگهای پاییز می خواهم که هیچ وقت هوای دلت پاییزی نباشد . به دیدن تحمل آخرین برگ پاییزی نشسته ام و در دل آرزوی بارش اولین برف زمستان را دارم و آرزو می کنم که همیشه غمها و ناراحتی هایت همچون برگ های زرد شده از دلت فرو ریزند تا با قدم هایت آنها را خرد کنی و در گذر این ثانیه ثانیه پاییز یادت نرود که اینجا همیشه کسی هست که به اندازه تمام برگ های رقصان پاییز برایت آرزوی خوب دارد.
پاییز که می شود
انگار از همیشه عاشق ترم
در تمام طول پاییز
نمناکی شبها را
با تمام منفذهای پوستم
لمس می کنم
و چشمانم همه جا
نقش دیدگان تو را جستجو می کند
پاییز که می شود
همراه برگها رنگ عوض می کنم
زرد و نارنجی می شوم و
با باد تا افقی که چشمانت
در آن درخشیدن گرفت
پیش می روم
و مقابلت به رقص در می ایم
تا آنجا که باور کنی
تمام روزهایی که از پاییز گذشته
تا به امروز
همواره عاشقت بوده ام
پاییز که می شود
تمام بی قراریهایم را در باغچه کوچکی
می کارم و آرام آرام
قطره های باران را
که روزهاست در دامنم جمع کرده ام
به باغچه می نوشانم
می دانم تا آخر پاییز
تمام بی قراری هایم شکوفه خواهد داد
و با اولین برف زمستان
به بار خواهد نشست
پاییز که می شود
بی آنکه بدانم چرا
بیشتر از همیشه دوستت دارم
و بی آنکه بدانم چرا
دلم بهانه ات را می گیرد
و پاییز امسال...
عشق جنس دیگری دارد
و معشوق خواستنی تر است...
کاش می فهمیدی و می دانستی!