عسل عشق ماعسل عشق ما، تا این لحظه: 10 سال و 2 ماه و 18 روز سن داره

عسل ؛ دنیای مامان

دل تکونی و روزهای آخر سال

1394/1/16 11:08
نویسنده : مامانى عسل
462 بازدید
اشتراک گذاری

دختر دردونه مامان. تمام این حرفها و پستهارو قبل عید آمادهه کرده بودم باید اون موقع برات می گذاشتم اما انقدر سرم شلوغ بود که فرصت نشد به موقع برات پست بذارم.

دخترم....

داره بهار میاد...دل تکونی از خونه تکونی واجب تره

دلتو بتکون...از حرفها...از بغضا...از آدما...

دلتو بتکون از هرچی که تو این یک سال یادش دلتو به درد آورد....

از خاطره هایی که گریه هاش بیشتر از خنده هاش بود...

از نفهمیدن اونایی که همیشه فهمیدیشون...

دلتو بتکون از کوتاهیهای خودت...

اگه با یه"ببخشید!من مقصر بودم"یکی رو آروم میکنی...آرومش کن....

دلتو بتکون...

یه نفس عمیق بکش....سلام بده به بهار

به اتفاقای خوب...

من دلمو تکوندم....تو هم بتکون...

93 کم کم داره تموم میشه... یادت باشه زندگی کوتاهه

صادقانه عاشق باش...خالصانه رفتار کن....

تو را نمی دانم دخترم اما من دلم روشن است...

به تمام اتفاقهای خوب در راه مانده...

به تمام روزهای شیرین نیامده...

به لبخندی که یک روز بر دلمان مینشیند...

به اجابت دعاهایمان...به محو شدن غم های دیرینه...

به براورده شدن آرزوهایمان...من دلم روشن است

یک سال دیگه هم گذشت،یک سال با تمام خوبیها و بدیها،با تمام خوشیها و غمها،با تمام دلتنگی ها و خوشحالی ها،نمی دونم بگم سال خوبی بود یا سال بدی....!نمی دونم به قول یکی از دوستها این اسب چموش 93 چی می خواست که اینقدر ما رو دنبال خودش دووند...امیدوارم بز 94یه کم سر به راهتر باشه

یه عالمه آرزوهای خوب توی دلم دارم برای همه...برای تو دختر نازم که تمام خوشیهای من تو این دنیا بسته به خنده های توست ...

یه عالمه آرزوی خوب دارم برای بابایی...برای روزهای آینده ...

یه عالمه آرزوی سلامتی دارم برای تمام آدمها...برای همه عزیزانمون

یه عالمه دلم میگیره از روزهایی که رفتن و حسرتشون رو خوردم...

آخرین روزهای سال،روزهایی که هیچوقت توی تاریخ تکرار نمیشن،شاید روزهای بهتری توی راه باشه ...روزهای قشنگتری که شاید من بهتر و بهتر دنیا رو درک کنم و شاید بتونم مادر بهتری برای تو و همسر بهتری برای بابا باشم ... به این روزهای خوب ایمان دارم و میدونم که روزهای قشنگتری توی راهند اینو قلبم بهم میگه ...و تمام امیدم به خداست خداییکه مهربونترینه و هرجا بهش اعتماد کردم جوابمو داده...دختر قشنگم بهار داره از راه میرسه و امیدوارم تو دختر بهمنی  من در کنار مامان فروردینیت و بابای خردادیت همیشه بهاری بمانی!!!از خدا یه قلب مهربون و آروم و یه دنیا سلامتی برات می خوام و تو رو میسپرم به دست کسی که جوونه های در خواب رو دوباره بیدار میکنه و بارون رحمتش رو از آسمون بی نهایتش به زمین میفرسته .میسپارمت به دست خودش

پسندها (1)

نظرات (0)